و شعر یتیم شد . . .


آ ه ه ه
لعنت به من ، لعنت به من که چرا روز قبلش به یادش نبودم
مگه نوشتن در مورد قیصر مناسبت می خواست ، چرا منتظر شدم که این اتفاق بیفته
اتفاقی که قیصر رو از تمام درد و رنج هایی که می کشید رها کرد و حالا این ما هستیم که باید درد نبودش رو بکشیم
می پرسی مگه قیصر هم درد داشت ، جوابت یک آره به بزرگی درده
مگه یادت نمی یاد که می گفت : "الفبای درد از لبم می ترواد" و یا "درد های من نگفتنی / . . . / درد حرف نیست / نام دیگر من است / من چگونه خویشتن را صدا کنم؟
همه اینا رو گفتش ولی باور نکردیم
به راستی برای امروز بود که گفتی : "روی میز خالی من / صفحه باز حوادث / در ستون تسلیت ها نامی از ما یادگاری
آره راست گفته بودی ، یادگاریتو دیدم ، و چه یادگاری تلخی
از کجا اینو می دونستی که گفتی : "تنها تو می مانی ، ما می رویم از یاد
آره تو موندی ، تو دل های زخم خوردمون
آ ه ه ه قیصر از کجا ، چطور از روز مبادا آگاه بودی که گفتی : "وقتی تو نیستی / نه هست های ما / چونانکه بایدند / نه باید ها . . . / هر روز بی تو / روز مباداست
قیصر ، اولین روزی که باهات آشنا شدم یادته؟
یادته گفتی : "100 دانه یاقوت / دسته به دسته / . . . " 
اون اولین بار بود و بعد از اون هر روز بیشتر شناختمت
آره قیصری که "قلب سفیدی در سینه آن" می تپید
قلبی که چون "یاقوت" با ارزش بود
ولی افسوس که این "قلب سفید" سر خود یه تصمیم گرفت
تصمیم گرفت بیاسته
پس "پروانه" دلت از "قفس مردم" پر کشید
ولی بی شک عاشق رفتی ، عاشق بودی که گفتی : "و قاف / حرف آخر عشق است / آنجا که نام کوچک من / آغاز می شود
روحت شاد

٭٭٭٭٭٭٭

پ.ن. 1 : این همون بلاگیه که سال پیش نوشته بودم ، ببخشید که تکراریه ، اصلاً وقتش رو نداشتم

پ.ن. 2 : بازم ببخشید که با 2 روز تاخیر دارم می فرستمش

قیصر امین پور
قیصر امین پور
 

سیاه و سپید



سیاه و سپید . این ترکیب برای شما یادآور چیست و چه مفهومی را در ذهنتان روشن میکنند؟
برای من یادآور داستان های قدیمی است که در آن ها شخصیت ها یا مطلقاً بد بودند و سیاه و یا کاملاً نیک بودند و سپید ، به طوری که این دو هیچ گاه بر هم تبدیل نمی شدند و در هم نیز نمی آمیختند .
روز های 6 و 7 آبان چنین نسبتی با هم دارند
6 آبان روزیست سیاه و 7 آبان در مقابل آن نماد سپیدیست


٭٭٭٭٭٭٭

در تاریخ سرزمینمان تا دلتان بخواهد پر است از افراد خائن و وطن فروش . 6 آبان روز تولد یکی از جدیدترین نوع این افراد است . روز تولد رئیس جمهور محبوب و مردمی ، "بوی رجایی" !!!
نوشتن متنی در مورد یک فرد به دور از پس زمینه های قبلی و برداشت های شخصی کاریست بس دشوار که از عهده من خارج است !!! پس آقای رئیس جمهور همین جا اعلام میکنم که از شما متنفرم و با همین نظر است که تولد شما را بر پارسیان تسلیت میگویم

آقای رئیس جمهور ، بیایید یک بار دیگر شعار های دروغین دوران نامزدیتان را مرور کنیم : 

ه - دولت کارآمد و عدالت گستر
ه - عدم وجود حرکت سخت گیرانه در مورد حجاب بانوان
ه - سلامت مدیران
ه - مبارزه با فساد اداری
ه - پیشگیری از بروز شکاف بین دولت و مردم
ه - تشکیل "دولت اسلامی"ه
ه - تثبیت و تقویت آرمان خواهی و برایت از ایده آلیسم
ه - گفتمان خدمت به جای قدرت
ه - علمی کردن مدیریت
ه - کاهش نرخ تورم از طریق کاهش هزینه های دولت و کاهش نرخ سود بانکی
ه - بسط توسعه سیاسی از طریق بالا بردن قدرت نقد و مشارکت مردم
ه - اولویت دادن به تولید داخلی
ه - حضور دولت در هر استان برای حل مشکلات بخشی
ه - کاهش تصدی گری دولت
ه - بالندگی فرهنگ از طریق تقویت هویت ملی و تاریخی و اسلامی ایران
ه - ایجاد فضای آرمانی و آرمانخواهی در کشور برای مقابله با معضلات فرهنگی

شعار هایی که به واسطه آن رای آوردید ( البته با فرض سالم برگزار شدن انتخابات !!! )

حال به کدام این اهداف دست یافته اید یا حداقل نزدیک شده اید .

شاید در پاسخ بگویید که هنوز برای قضاوت زود است و شما هنوز 5 سال دیگر فرصت دارید !!! ولی آقای رئیس جمهور باز در نهایت پاسخ یک "هیچ" بزرگ به اندازه کوچکی شماست !

آ ه ه ه ، ‌بگذریم
صحبت از سیاه و سپید بود ، حال روز سپید
روز 7 آبان (مصادف با 29 اکتبر) روز جهانی کوروش کبیر است
مردی که در گیتی برای اولین بار برای انسان ها حق آزادی قائل شد
مردی که به واسطه او و اعمال اوست که امروز در جهان اندک اعتباری داریم

در اولین نظر وقتی به این روز می اندیشیم احساس غرور و افتخار می کنیم و این همان اشتباهی بود که من نیز مرتکب شدم
دوست عزیز ، غرور و افتخار برای چه؟
ما چه حقی از کوروش کبیر داریم؟
چه برنامه ای برای این روز در نظر گرفته ایم؟
اصلاً مگر از وجود و آمدنش آگاه بودیم؟

ما کاری را با کوروش کبیر کردیم که گذشت زمان ، حمله اعراب ، مغول ، انگلیس ، روس و غیره و غیره از انجام آن عاجز ماندند . ما ، وارثان وی ، مقبره اش را بر آب بستیم !!!

مقبره ای که آخرین وصیت کوروش کبیر بر آن نقش بسته : 

"ای انسان ، هر که هستی و از هر جا بیایی ، زیرا می دانم که خواهی آمد . . . من کوروش ام که برای پارسیان این شاهنشاهی گسترده را بنا نهادم ، پس بر گور من رشک مبر . . . " 

دست مریزاد بر ما !!!


حال می فهمم که واقیعت مانند داستان های اساطیری نیست . حال معنی خاکستری را در می یابم . حال می فهمم که چطور میتوان در عین سپیدی ، سیاه بود .


افسوس ، افسوس که ما از این روز بهره ای نبردیم .


بگذریم

حال بیایید شادی کنیم . نه ، نه برای کوروش کبیر که از آن ما نیست بلکه برای رئیس جمهور محبوب و مردمیمان

روحت شاد ای فرزانه ای که گفتی : "از ماست که بر ماست"
ه



٭٭٭٭٭٭٭


پ.ن. 1 : ممکن است از میان شما عزیزان افردی (مثل خودم !!!) باشند که در متن بلاگ ها فقط به دنبال اشتباه ها بگردند و وقتی به تقویم رجوع کنند متوجه شوند که 7 آبان مصادف با 28 اکتبر است نه 29 اکتبر . . . خدمت این عزیزان عرض کنم که در سال های کبیسه میلادی (سال 2008 کبیسه است) ماه فوریه به جای 28 روز 29 روز می شود ، پس یعنی در سال 1386 در روز 10 اسفند به جای اینکه 1 مارچ باشد ، 29 فوریه بود . این مشکل با آمدن 1 فروردین 1388 با توجه به اضافه شدن 30 اسفند به تقویم درست خواهد شد . کلاً در سال های کبیسه تاریخ میلادی و شمسی به مدت 1 سال و 20 روز به اندازه 1 روز از هم جابجا می شوند (چه شود . . .!)ه

پ.ن. 2 : سال گذشته به مناسبت 7 آبان باز متنی در مورد کوروش کبیر نوشته بودم به اضافه مساله فروش سر سرباز هخامنشی ، ایام چه سریع میگذرد و حافظه ها چه ضعیف . . . .این بار از کوروش کبیر عذر می خواهم که بلاگی اشتراکی با تولد رئیس جمهور محبوب نوشتم ، البته هدفم از این کار این بود که بزرگی ایشان و حقارت اوشون(!!!) نمایان شود !
ه

پ.ن.3 : دوستان جدید الآشنا تصور نکند این بلاگ فقط به مقایسه کوروش کبیر با افراد دیگر خواهد پرداخت !!! مثلاً همین دیروز سالروز درگذشت نیکوس کازانتزاکیس ، نویسنده شهیر یونانی ، بود که به دلیل مشکلات اینترنتی امکان ارسال بلاگ را از دست دادم . . . ، دعای خیری بفرمایید که این معضل دست از سر این جانب بر دارد

پ.ن. 4 : این پ.ن. ها هم برای خودشان بلاگی شدند ستودنی !!!
ه

ای ناخدا ، ناخدای من !!!


سید محمد خاتمی ، کوروش زمانه

آزادی
آزادی اتفاقی نیست که بتوان آن را فقط به یک روز نسبت داد
ولی اگر بخواهیم یک روز را به عنوان نماد آزادی انتخاب کنیم بی شک آن روز 21 مهر خواهد بود
21 مهر روزیست که با سرنوشت آزاد مردان گره خورده است
حدود 2500 سال پیش ، در همین روز ، وقتی کورش کبیر با وقار در حال گذر از دروازه بابل و ورود به این شهر بود ، با هر قدم پایه های آزادی اندیشه و آزادی بیان را استوار می نمود
روزی که از آن برای ما چیزی جز منشور آزادی کوروش کبیر باقی نمانده است
سال ها یکی پس از دیگری گذشت
ایران و ایرانی اندک اندک معنی این کلمه را از یاد برد و هر چه بیشتر گردن به یوغ بردگی نهاد
آزادی تعریفی تازه یافت : "آزادی بردگی است"
اوضاع بر همین منوال بود تا آنکه در همین روز ، در سال 1322 ، پسری قدم بر هستی نهاد
پسری که تولدش به سان شکفتن گلی در زمستان بود که نوید بهار می داد
پسری (مردی) که بعدها باز آزادی را برای ما معنی کرد
آن نوید بخش را سید محمد خاتمی نامیدند
٭٭٭٭٭٭٭
آقای خاتمی شما باز آزادی اندیشه و آزادی بیان را برای ما به ارمغان آوردید
این شما بودید که امید و اعتماد به نفس از دست رفته را به روان های سرد ما دمیدید
شما بودید که به ما آموختید در مقابل مشکلات سر خم نکنیم و لبخند بزنیم
و باز شما بودید که به ما یاد دادید چگونه می توان رئیس بود و ریاست نکرد و اینکه چگونه روح شریف را به قدرت پست نفروخت
٭٭٭٭٭٭٭
آقای خاتمی ، امروزه فقط سخن از یک چیز است : "آیا خاتمی کاندید خواهد شد؟"
این شور و اشتیاق در میان ما جوانان که هنوز باریکه امیدی در دل داریم بیش از دیگران به چشم می آید
اما . . . 
آقای خاتمی ، اما من از شما درخواستی دارم
از شما خواهش می کنم که کاندید نشوید
نه به این خاطر که به شما اعتماد ندارم ، بلکه این خواهش به دلیل علاقه ایست که نسبت به شما دارم
آقای خاتمی ،‌ من دیگر تحمل آن توهین ها و تهدیدها و ناسزاهایی را که متحمل می شدید ندارم
نمی توانم باز شاهد آن باشم که چگونه با سخنان خودمان شیشه قلبتان را سنگسار کردیم
آقای خاتمی ، عده ای از آنان که به آمدن شما اصرار دارند ، هدفشان جز این نیست که واقعه حمام فین کاشان را زنده کنند
آقای خاتمی ، می دانم که شما آنقدر بزرگ و آزاده هستید که ترسی به دل راه نمی دهید و این دقیقاً همان چیزیست که من از آن هراسناکم
از این وحشت دارم که ما ، مردمان ، به وقت پشتیبانی پشت بر شما کنیم و به سبب ترس و خود خواهی ، شما را چون مسیحی دگر به صلیب کشیم
آقای خاتمی ، اما این حرف ها هیچ کدام به معنی عدم همراهی ما با شما نیست
فقط کافیست قدمی به جلو نهید تا ما نیز چون دانش آموزان دبیرستان "ولتون" برای شما که به مانند آقای "کیتینگ" پیام آور آزادی روان بودید به روی میزهایمان به پا خیزیم و فریاد بر آوریم : "ای ناخدا ، ناخدای من"
آقای خاتمی . . .


آه ه ه . . . 
ببخشید
منه خودخواه باز فراموش کردم که امروز ، این روز مقدس ، روز تولد شماست و لااقل همین یک روز را فقط برای حضورتان جشن بگیریم
پس
تولدت مبارک
ای کورش زمانه
ای آزاد مرد
این روز از آن توست
"روز مردی با عبای شکلاتی"
٭٭٭٭٭٭٭
٭٭٭٭٭٭٭
٭٭٭٭٭٭٭
پ.ن. 1 : آن تعریف آزادی در خط سیزدهم را از کتاب "1984" اثر "جرج اورول" و عنوان بلاگ ، دبیرستان "ولتون" و آقای "کیتینگ" را از کتاب "انجمن شاعران مرده" اثر "ن. ه. کلاین بام" و خط آخر را با کمی تغییر از ترانه ای که در وصف خاتمی در اولین دوره جشن شب چله "چلچراغ" خوانده شد به عاریت گرفتم
پ.ن. 2 : مطمئناً در مورد روز دقیق ورود کورش به بابل واقعاً نمی توان اظهار نظر کرد ولی طبق اطلاعاتی که کسب کردم تاکید بیشتر بردهه آخر مهر ماه بود و بیشتر نظرات در حوالی دو روز 20 و 22 بود که من میانگین آن ها را یعنی 21 را در نظر گرفتم!!!

پ.ن. 3 : راست چین نمیشه!!!

سید محمد خاتمی
 سید محمد خاتمی