دنیایی به وسعت تنهایی


نمی دونم تا حالا این اسکی بازها رو دیدید یا نه؟
مخصوصاً زمانی که در حال اسکی به یکباره تعادلشون رو از دست می دهند و زمین می خورند
و بدون این که هیچ گونه کنترلی داشته باشند ، فقط سر و قل می خورند
سقوط می کنند
سقوط
تو این مسیر به هر چیزی ممکن برخورد کنند
یه سنگ ، یه درخت یا هر چیز دیگه ای
برخورد بر هر کدام این ها ممکنه باعث بشه که در دم بمیرند
ولی . . . 
ولی شاید . . . 
شاید برخورد به چیزی باعث بشه که توقف کنند
شاید جایشون بشکنه ولی زنده می مونند
زنده
در این صورت این اتفاق باعث میشه که تجربه کسب کنند و جلو اشتباه های بعدیشون رو بگیرند
نمی دونم چرا همه سقوط رو نشانه شکست می دونند
.
.
.
شنبه این هفته قراربود از پروژه تخصصیم دفاع کنم
خیلی استرس داشتم
ولی هر چی بود تموم شد
استاد گفته بود چهارشنبه می تونم برم پیشش و نتیجه رو بپرسم
دیروز رفتم سراغش
نگران بودم
کلاس تازه تموم شده بود و بچه های کلاس هنوز بیرون نرفته بودند و داشتند از استاد سوال هاشو می پرسیدند
ولی انگار همه کلاس سوال داشتند !!! 
صبرم سر اومد
رفتم جلو و سلام دادم و گفتم : استاد ! فرموده بودید امروز مزاحمتون بشم ! در مورد پروژه تخصصی ! 
گفت : آهان ! آره ! نمرتو رد کردم دیگه ، خوب شما اولین کسی هستید که پروژه از من بیست می گیرید ! خوب کار کرده بودید ! 
"شما اولین کسی هستید که پروژه از من بیست می گیرید"
شانسی که آوردم این بود که به جا استادی (همون میز!) تکیه داده بودم و گرنه حتماً تعادلم رو از دست می دادم
"شما اولین کسی هستید که پروژه از من بیست می گیرید"
چند لحظه گذشت و یادم افتاد که باید چیزی بگم
خوب ، ممنون استاد ! 
همین لحظه یکی از بچه های کلاس که همگی ترم پایینی بودند یه سوال پرسید و منم دیدم که فرصت مناسبه و سریع جیم شدم
نگاهشون رو پشت سرم حس می کردم
"شما اولین کسی هستید که پروژه از من بیست می گیرید"
حرف استاد تو گوشم زنگ می زد
20
رفتم تو راهرو نشستم
یه کم که به خودم اومدم از خودم پرسیدم واقعاً ارزش رو داشت؟؟؟
- تو این مدت به خاطر استرس و حرص خوردن هایی که پیش اومد ، یعد از چندین ماه بازم جوشام برگشتند
- یکی از دوستام چندین بار بهم زنگ زد که برم و کامپیوترش رو درست کنم ، ولی هر بار به بهانه پروژه از زیرش شونه خالی کردم
- چه مطالب و کتاب هایی بود که هوس کرده بودم و دوست داشتم بخونم ، ولی فقط حسرتش به دلم مونده
- وقتی 360 رو ترک کردم 60 نفر تو لیست دوستام بودند و الان 54 نفر . البته خوب حقم دارند ، تو این مدت همه کلی کامنت و پیغام گذاشتند ، ولی خوب وقتی جواب نگرفته باشند مطمئناً بهشون بر می خوره ،،، اینا روابطی بود که از دست رفت
دوستی هایی که می تونست عمیق تر بشه
کی باورش میشه اینو داره کسی میگه که یه بار برای اینکه از دست همین 360 تیا فرار کنه یوزرش رو کلاً از یاهو پاک کرد !!! 
.
.
.
اسکی باز رو دوباره یادت بیار
گفتم شاید زنده بمونه ، زنده
حالا اگه بر فرض بر اثر جراحات ، قطع نخاع بشه و دیگه دنیاش به کوچیکیه یه صندلی چرخدار بشه
آیا بازم مهمه که زنده باشه یا مرده ؟؟؟
.
.
.
و این دقیقاً اون احساسیه که من دارم
سه از دوستام این ترم سر مسائل الکی و به خاطر 1 ، 2 نمره مشروط شدند
همه برنامه هاشون به هم ریخت
حالا مجبورن یه ترم دیگه بغیر از این بیان
حالا دیگه با هم فارق التحصیل نمی شیم
با یه لبخند کج و کوله تبریک میگن
درست مثل دوست های اون اسکی بازه که فقط می تونن زنده موندنشو تبریک بگن و در مورد زندگی از دست رفتش کاری نمی تونن بکنن
.
.
.
حالم خیلی گرفته است ، ‌خیلی
.
.
.
خدایااااااااااااااا
چی می شد اگه این سنگی که استاد بهم زد محکم تر بهم می خورد و در جا خلاصم می کرد
چی می شد اگه می گفت : تو تنها احمقی هستی که پروژه از من 9 گرفتی
لااقل دیگه چیزی برام اهمیت نداشت
لااقل می گفتم هم فرصت هامو ، هم دوستامو و هم نمره مو ، همه رو با هم از دست دادم
ولی حالا . . .
من موندم و یه صندلی چرخدار
.
.
.

آره ، سقوط همیشه نشانه شکسته ، چه زنده بمونی و چه . . . 


حسرت پروازصندلی چرخدار
حسرت پرواز

سوگواران خموش


سوگواران تو امروز خموشند همه

عزاداری کودکان در محرمعزاداری کودکان در محرم

که دهان های وقاحت به خروشند همه

دروغگویاوه گو

متظاهر

مردم فریب


گر خموشانه به سوگ تو نشستند رواست
زان که وحشت زده ی حشر وحوشند همه
زان که وحشت زده ی حشر وحوشند همه

توحش و قمه زنی برای کودکانوحشی گری و قمه زنی

 
آه از این قوم ریایی که درین شهر دو روی
آه از این قوم ریایی که درین شهر دو روی
روزها شحنه و شب ، باده فروشند همه

شیطاناهریمن

متظاهر مردم فریب
 
باغ را این تب روحی به کجا برد که باز
قمریان از همه سو خانه به دوشند همه ، خانه به دوشند همه

کبوتران
  
ای هران قطره ز آفاق هران ابر ببار
ای هران قطره ز آفاق هران ابر ببار
بیشه و باغ به آواز تو گوشند همه
گر چه شد میکده ها بسته و یاران امروز
مهر بر لب زده وز نعره خموشند همه
به وفای تو که رندان بلاکش فردا
جز به یاد تو و نام تو ننوشند همه
جز به یاد تو و نام تو ننوشند همه
جز به یاد تو و نام تو ننوشند همه

دسته عزاداری امام حسین(ع)


پی نوشت : امروز به مناسبت اربعین بلاگی نوشتم و قصد داشتم پستش کنم و می خواستم برای آخر متن شعر ترانه شب دهم رو بگزارم که به طور اتفاقی با این شعر مواجه شدم ، دیدم مطالبش همون حرفایی بود که خوم می خواستم بزنم و حتی خیلی بهتر هم بود ، به همین دلیل به گذاشتن این شعر قناعت کردم
اینو می تونید از "اینجا" دانلود کنید ، با صدای آقای علی رضا قربانی